1 تو را داده است یزدان عقل و پندار که بگشایی گر افتد عقده در کار
2 نخواهی گر شوی آزرده خاطر دلی را هیچگه از خود میازار
1 از آنچه پسند نیست خودداری کن با صدق و خلوص خلق را یاری کن
2 خواهی که نبینی ز کسان جز نیکی با نیک و بد خلق نکوکاری کن
1 از یک خروش یا رب شب زندهدارها حاجت روا شدند هزاران هزارها
2 یک آه سرد سوخته جانی سحر زند در خرمن وجود جهانی شرارها
1 آنکه هر دم زندم ناوک غم بر دل ریش زود باشد که پشیمان شود از کرده خویش
2 بشنو این نکته که در مذهب رندان کفر است رندی و عاشقی و آگهی از مذهب و کیش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به