-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داری دلا خبر تو که دردش دوای ماست لعل لبان دلکش او آشنای ماست
2 سروی چو قامت تو ندیدم به راستی بالا نگویمش صنما کان بلای ماست
3 گفتم بنه به دیده قدش تا ببوسمش گفتا سراب چشم تو باری نه جای ماست
4 گفتم به وصل گیر شبی دست ما و گفت سرها ز دست رفته به جایی که پای ماست
5 عمریست ما چو خاک به کویت نشسته ایم روزی نگفته ای که جهانی گدای ماست
6 گفتم ز دست رفت سرم سرکشی مکن وصلت اگر به دست فتد خون بهای ماست
7 گم کرده ام به کوی تو بیچاره دل ولی بوی دو زلف دلکش تو رهنمای ماست