- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا بکشتی و، بازم دل از تو خرسند است؛ مگر تحمل یاران ز یار تا چند است؟!
2 بروز مرگ، شنیدم که پیر کنعان گفت که دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است
3 نیم ز لطف تو نومید، اگر خطائی رفت؛ گنه ز بنده و، بخشایش از خداوند است!
4 ز آسمان نکنم شکوه، گر ز کین کشدم؛ چرا که دشمنی او بدوست مانند است!
5 گر از تو روز وفاتم نوید وصل نیافت بمرگم این همه غیر از چه آرزومند است؟!
6 ز درد بلبلی افغان که آشیان دارد بگلشنی که گلشن را بخار پیوند است!
7 اثر بناله ی آذر بجز گرفتاری مجو، که بلبل از آواز خویش در بند است