1 ای گشته تو را صفات، مانع از ذات از ذات فرو نمان به امید صفات
2 چندم پرسی کز چه جهت روزی توست با آنکه خداست رازق از کل جهات
1 یک جرعه هر آنکه از می ما نو شد عیب و هنر تمام عٰالم پوشد
2 ما صاف دلان کینه نداریم ز مهر خون در دل ما ز مهر دشمن، جوشد
1 چو از جور رقیبان از در او بار میبستم ره آمد شدن از گریه بر اغیار میبستم
2 خوش آن خاری که چون سنگش بسر میزد من از حسرت چو گل میچیدم و بر گوشهٔ دستار میبستم
1 تا چند دلا تیره و تارت دارند حیرانم من، بهر چکارت دارند
2 مانندهٔ دزدی که کشندش بردار سر گشته درین پای چو نارت دارند