1
لب شیرین شکرخند داری
ز خوبی هر چه میگویند داری
2
چه باشد گر گدای خویشتن را
به دشنامی ز خود خرسند داری؟
3
چه شیرین است بارت ای نی قند
به سودای که دل در بند داری؟
4
متاب آن زلف را بهر دل من
که آنجا مبتلایی چند داری
5
چو دل در بند خوبانست، شاهی
چه شد ار گوش سوی پند داری؟