- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که بر دیدهٔ اغیار خرامی داری یک ره، از ناز نگفتی که غلامی داری
2 از خمار من خونابه گسارت چه غم است؟ تو که از لعل لب خویش، مدامی داری
3 مثل خاصان نشماری من دل سوخته را آخر ای ابر کرم، رحمت عامی داری