- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای روشنی از روی تو چشم نگران را این روشنی چشم مبادا دگران را
2 یا حسن تو و ناز تو سوزی و نیازی جان نگران را دل صاحب نظران را
3 زاهد ز تو پوشد نظر و عقل فروشد آن بی خبران را نگر این بی بصران را
4 از پیش من آن جان جهان را گذرانید تا خوش گذرانیم جهان گذران را
5 جان از سر کوی تو ندارد سر پرواز مرغی که چمن یافت نجوید طیران را
6 گفتم بحق آن دل سنگین که وفایی وقعی نبود پیش تو سوگند گران را
7 بنما بکمال آن لب و خون خوردن او بین کآن باده حلال است چنین نقل خوران را