ای روشنی از روی تو چشم نگران را از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

ای روشنی از روی تو چشم نگران را

1 ای روشنی از روی تو چشم نگران را این روشنی چشم مبادا دگران را

2 یا حسن تو و ناز تو سوزی و نیازی جان نگران را دل صاحب نظران را

3 زاهد ز تو پوشد نظر و عقل فروشد آن بی خبران را نگر این بی بصران را

4 از پیش من آن جان جهان را گذرانید تا خوش گذرانیم جهان گذران را

5 جان از سر کوی تو ندارد سر پرواز مرغی که چمن یافت نجوید طیران را

6 گفتم بحق آن دل سنگین که وفایی وقعی نبود پیش تو سوگند گران را

7 بنما بکمال آن لب و خون خوردن او بین کآن باده حلال است چنین نقل خوران را

عکس نوشته