-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشکی شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی
2 سیل را بی تابی از ساحل به دربا می برد بی قراری های ما، می داشت سودی کاشکی
3 گلستان نبود به دستان، عندلیبان را چه شد؟ بلبلی از گلبنی می زد سرودی کاشکی
4 به ز جام می نباشد صیقلی، ساقی کجاست؟ زنگ تقوا، از دل ما می زدودی کاشکی
5 شبنم از دریای آتش، زود زنهاری شود مرهمی داغ مرا می آزمودی کاشکی
6 سوخت جان از شوق، داد از بی زبانی های ما آتش پنهان ما، می داشت دودی کاشکی
7 سخت بی ذوق است گلشن، ابر آذاری کجاست؟ بزم مستان را صفایی، می فزودی کاشکی
8 خنجر ناز تو را، نبود چرا پروای دل؟ عقده ای از خاطر ما، می گشودی کاشکی
9 شمع گر سوزد به شبها، روز آرامیش هست چشم آتش بار ما، یکدم غنودی کاشکی
10 رسته در دل از خرد، خار و خس اندیشه ها کشت ما را برق عشقی می درودی کاشکی
11 کلک خاموشت چمن را بی نوا دارد حزین نغمه ای با عندلیبان می سرودی کاشکی