ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
1
ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
وینهم قبول کن که بجان دوستدارمت
2
تاراج عافیت نبود کار دوستان
وینهم زدوستیست که دشمن شمارمت
3
صدره شکسته دلم از جور هیچگاه
نگشوده نقاب که معذور دارمت
4
عرفی ز آه و ناله خموشی دگربیا
تا زخمهای سینه بناخن بخارمت