-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو نفست دل کن و دل را چو جان کن پس آنگه سوی جانان روان کن
2 برهنه دار تن کوتاه کن دست شکم را گرسنه میدار پیوست
3 به زیر پای کن نفس و هوا را که تا باشد ببیند دل خدا را
4 ز مبدأ آمدی نادان در اینجای سعادت را ندانستی سر و پای
5 ز غفلت بیخبر ز آغاز و انجام نه از معنی به صورت آدمی نام
6 ولی چون پر کنی علم و عبادت شوی مرغی که پری تا سعادت
7 چو عیسی گفت اول چون بزادی مثال بیضه در فرش اوفتادی
8 بدانش گر نپّری بار دیگر کجا دانی از عرض برتر
9 به حکمت گر دیرین معنی بکوشی فرشتهوش لباس علم پوشی
10 مجرد کردی از دنیا به طاعات چو عیسی راه یابی در سموات