عاشقم کردی و گفتی با رقیب از هلالی جغتایی غزل 327

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

عاشقم کردی و گفتی با رقیب تندخو

1 عاشقم کردی و گفتی با رقیب تندخو عاشق روی توام، با هر که می خواهی بگو

2 جان من، دلجویی اغیار کردن تا بکی؟ گاه گاهی هم دل سرگشته ما را بجو

3 ای طبیب، از بهر درد ما غم درمان مخور زانکه ما با درد بی درمان او کردیم خو

4 همچو مویی شد تنم، گو: از میان بردار عشق بعد ازین مویی نگنجد در میان ما و او

5 رفت آن آب حیات از جویبار چشم من کی بود، یارب، که آب رفته باز آید بجو؟

6 صورت دعوی گل، معنی ندارد با رخت چون ندارد صورت و معنی چه سود از رنگ و بو؟

7 بر سر کویش، هلالی، رخ بخون شستن چه سود؟ سوی تیغ آبدارش بین و دست از جان بشو

عکس نوشته
کامنت
comment