- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بیحذر ز سوز من بیخبر بترس بیداد و جور کم کن و از دادگر بترس
2 هر شام تا سحر نفسم جفت ناله هاست ای صبح رخ ز ناله شام و سحر بترس
3 دست قدر قضای غمت بر سرم نوشت ای فارغ از غمم ز قضا و قدر بترس
4 داری دل و به بردن جان قصد می کنی ای جان مکن که این خطر است از خطر بترس
5 تیر دعا ز شست سحر کارگر بود زنهار پیش از آنکه شود کارگر بترس