در چمن ای بلبل از برگ و نوا از سلیم تهرانی غزل 904

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاده‌ای

1 در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاده‌ای از گلی گویا تو هم چون من جدا افتاده‌ای

2 ترک خون خوردن کن ای دل، رحم کن بر حال خود چون سبوی می به یک پهلو چرا افتاده‌ای

3 سال‌ها ای رهزن دین در طلب بودم ترا کامشبم در دست چون دزد حنا افتاده‌ای

4 دستگیری رهروان را بهتر از توفیق نیست نیستی موسی، چه در فکر عصا افتاده‌ای؟

5 از غم افتم همچو نقش پا به خاک رهگذر هرکجا چون خویشتن بینم ز پا افتاده‌ای

6 همچو عنقا به که سر در زیر بال خود بری از هوس تا کی به دنبال هما افتاده‌ای

7 در تلاش وصل او داری عجب حالی سلیم از پریشانی به فکر کیمیا افتاده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر