1 ای خواجه عقل بین که بزرگان شهر ما بر خویشتن فضای جهان تنگ می کنند
2 گر فی المثل به مجلس صدر آورند روی هر یک به صدر مجلسش آهنگ می کنند
3 بهر گزی زمین که بود ملک دیگری تیغ زبان کشیده به هم جنگ می کنند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گفت بر عارفان بود معلوم که شما حاکمید و من و محکوم
2 هر چه ظاهر ز زین و شین شماست موجب مقتضای عین شماست
1 ابلهی رخت خود به خواب سپرد رختش از تن کشید و دزد ببرد
2 جز ازاری که بودش اندر پای کش ز بی قیمتی گذاشت به جای
1 سالها شد که روی در دیوار دل برآرم به گرد شهر و دیار
2 تا بیایم نشان آدمیی کاید از وی نسیم محرمیی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **