1 ای قهر ازل سرشته با شمشیرت وی حبس ابد نوشته بر زنجیرت
2 تبلیغ قضا فاتحه ی یرلیغت تقدیر خدا خاتمه ی تدبیرت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هم سبزه سر زد از چمن و هم سمن ز شاخ ساقی بساط باده به بستان ببر ز کاخ
2 فرصت مده زکف که دوا می نمیکند این می درون شیشه و این گل فراز شاخ
1 درد ما را نوبت بهبودی است وین غم ما آیت خشنودی است
2 باز گشتستم ز سودای جهان سودما بر کف یکی بی سودی است
1 شمیم باد بهاری ببین و فیض سحاب ببوی طره ی ساقی بگیر جام شراب
2 بس است جلوه ی این دشمنان دوست نما بیا که برفکنیم از جمال دوست نقاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به