-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از قفس راندی و گفتی روز که آزادی دگر تا مرا سازی اسیر دام صیادی دگر
2 بهر من آسودگی در بند بهتر حاصل است تا نیفتد دیدهام بر سرو آزادی دگر
3 با همه سرعت مگر چون من به زلفت شد اسیر گرنه از کویت وزان نبود چرا بادی دگر
4 دوش اسم دانه خال تو آمد بر زبان نشنوم از مرغ دل امروز فریادی دگر
5 نیر بر چشمم زن و چشم خود از بیگانه بند کشته خود را مده بر دست جلادی دگر
6 از وفا نبود که شیرین بعد مرگ کوهکن دل نهد بر عشقبازیهای فرهادی دگر
7 (صامتا) دس ادبیت داده این طلب اللسان می مجو این رتبه از تادیب استادی دگر