-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خون میخوری و نیستت از خلق مخافت تا چند کنی شوخی؟ تا چند ظرافت؟
2 ای حسن و صباحت اثری از گل رویت از چاه زنخدان تو خورد آب لطافت
3 بوی میش آورد سوی خانه خمار زاهد که مکان داشت به بازار خرافت
4 در راه طلب راحت و رنج است مساوی عاشق بود آسوده ز آسایش و آفت
5 قرب در جانان طلب دور شو از خود کاین دوریت از سر ببرد بعد مسافت
6 ای مغبچه در دیر مغان پرده برافکن تا کعبه سوی دیر شتابد به شرافت
7 مهمان نتوان بود مگر خوان بلا را گر عشق نهد سفرهای از بهر ضیافت
8 آشفته به جز مهر تو در دل ندهد راه بر غیر علی نیست سزا تخت خلافت
9 در هر دو جهان مالک ملکی به حقیقت بر کون و مکان جمله خدایی به اضافت