- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خفته درین خاکدان رباط چون طفل فروبسته در قماط
2 تا چند نشینی به آب وتاب ای خواجه درین خاکدان رباط
3 زود است که بینی به جز کفن بیداد نبود هیچ در بساط
4 باله که گذشتن نشایدت روز دگر از روزن خیاط
5 بیطاعت ایزد چه گونهای با جسم نحیف و پل صراط
6 مرگ است چو کلب عقور و ما سرگرم به موشیم چون قطاط
7 چون برق، ربیع از پی ربیع چون باد، شباط از پی شباط
8 عمر است که میبگذرد ز ما ما خفته و آسوده در نشاط
9 برخیز و بکن فکری ای بهار زان پیش که خاکت شود ملاط
10 شد قافله، بیدار شو ز خواب ای خفته درین خاکدان رباط