- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن نبینی که پرتو خورشید چون کند میوۀ سیاه سپید
2 امر در دل همین اثر دارد قوّتی را به فعل میآرد
3 در ارادت نهفته بود احوال تا رسد هر کسی به حد کمال
4 امر وارد شد آزمایش را آن نکوهش مر این ستایش را
5 سرّها جمله آشکارا شد کارهای نهفته پیدا شد
6 آنکه جان و تن ترا پرورد امر بود و ارادت ای سره مرد
7 هرکه زین هر دو پروریده شود دان که او نفس آرمیده شود
8 سایه پرورد سرخ رو نبود روی صحرانشین نکو نبود
9 هرکه بنشست، گشت سرخ و سفید گاه در سایه، گاه در خورشید
10 امر بگذار و در ارادت پیچ چیست بیرون از این دو دولت هیچ