هم مصلحت نبینی رویی از انوری ابیوردی غزل 241

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن

1 هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن زایینهٔ دل ما زنگار غم زدودن

2 زانجا که روی کارست خورشید آسمان را با روی تو چه رویست جز بندگی نمودن

3 بر چیست این تکبر وین را همی چه خوانند آخر دلت نگیرد زین خویشتن ستودن

4 در دولت تو آخر ما را شبی بباید زلف کژت بسودن قول خوشت شنودن

5 احسنت والله الحق داری رخان زیبا کردم ترا مسلم در جمله دل ربودن

6 گفتی که خون و جانت ما را مباح باشد فرمان تراست آری نتوان برین فزودن

عکس نوشته
کامنت
comment