-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچ می گویی اسیری داشتم حالش چه شد خستهٔ من نیم جانی داشت احوالش چه شد
2 هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاه گاه میرسید و نامهای میبود بربالش چه شد
3 هیچ کلک فکر می رانی بر این کان خسته را جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد
4 در ضمیرت هیچ میگردد که پار افتادهای مرغ روحش گرد من میگشت امسالش چه شد
5 پیش چشمت هیچ میگردد که در دشت خیال آهوی من بود مجنونی به دنبالش چه شد
6 پیش دستت چاکری استاده بد آخر ببین مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد
7 ملک عیش محتشم یارب چرا شد سرنگون گشت بختش واژگون برگشت اقبالش چه شد