-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو خود به گوش نیاری حدیث زاری ما که در تو کار نکردست درد کاری ما
2 شنوده ام که گشودی زبان بدشنامم عزیز من چه گشاید ترا ز خواری ما
3 گر ای نسیم شبی بگذری بر ان سر زلف به گوش او برسان ذکر بی قراری ما
4 هزار بار به جان بار محنتت بردیم به هیچ بر نگرفتی تو بردباری ما
5 اگر چه از دو جهان کردیم قطع امید به لطف و رحمت تو هست امیدواری ما
6 سزد که ذیل کرم بر گناه ما پوشند به روز حشر چو بینند شرمساری ما
7 کمال در سگ کویش علو همت بین که عار آیدش از همدمی و یاری ما