-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر با ما سر یاری نداری بگو تا کی کشم این بردباری
2 ز من دل بستدی کردی مرا خوار چنین باشد نگارا شرط یاری
3 عزیز من عزیزم داشت دایم تحمّل چون کنم زین بیش خواری
4 دلم بردی و کردی قصد جانم نباشد این طریق دوستداری
5 چو سلطانان که در صحرا بتازند فرس را در پی شیر شکاری
6 بیفکندی و بر فتراک بستی دلم را و مرا کشتی به زاری
7 به آب دیده پروردم گلی را که کرد اندر جهان این بردباری
8 کنون زان گل نصیبم نیست جز خار نگویی آخر ای دل در چه کاری