- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا خون نخوری چاشنی درد ندانی تا دل ندهی آن چه به من کرد ندانی
2 تا بوی گلی نشنوی و کم نکنی ناز آشفتگی باد چمن گرد ندانی
3 تا سر نشود خاک به جولانگه معشوق بر سرمه مقدم شدنی گرد ندانی
4 ذوق غم معشوق به بازی نتوان یافت بر خیز که منصوبه از این نرد ندانی
5 می نوشم و گلگون شوم و بیهده خندم تا از غم دنیا رخ من زرد ندانی
6 ای آن که به درد دل عرفی جگرت سوخت امید که حال دل بی درد ندانی