جامی

جامی

جامی
جامی

داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست از جامی غزل 62

غزل 62 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست

1 داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست فریاد که پیشت سر فریاد نمانده ست

2 در زمره عشقت دل آسوده نبینم در کشور ظالم ده آباد نمانده ست

3 تا قاعده عشق تو شد بنده گرفتن در دایره دهر یک آزاد نمانده ست

4 در بادیه عشق تو آن کعبه روم من کش لنگ شده راحله و زاد نمانده ست

5 دل را غم عشق تو بود مایه شادی در عهد تو کس را دل ناشاد نمانده ست

6 گفتی کنم از نامه گهی یاد تو دردا کز بخت من آن وعده تو را یاد نمانده ست

7 از دولت شاگردی عشق تو زجامی مانده ست غزلها که ز استاد نمانده ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست

شاعر شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست چه کسی است ؟

شاعر شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست جامی می باشد.

شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست چیست ؟

قالب شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست غزل است

مضمون اصلی شعر داد از تو که هیچت روش داد نمانده ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.