1 شب ز انده تو همی نیاید خوابم بر جامه ز غم چو گوی در طبطابم
2 من گاه در آتش و گه اندر آبم سنگم که به من هر چه رسد در یابم
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب