- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سایه الهی ظل همای زلفت جانها اسیر چشمت، سرها فدای زلفت
2 زلفت به هر دو عالم نفروشم ای پریرخ کاین مختصر نباشد عشر بهای زلفت
3 کی جاودان بماند اندر بقای رویت جانی که نیست او را، در سر هوای زلفت
4 چون جان ماست ای جان، زلف تو جان ما را جانی که هست در تن، باشد به جای زلفت
5 در دور چشم مستت ز احیاء روح قدسی صد محشر است هردم در حلقه های زلفت
6 ای فتنه خلایق عین سیاه مستت غوغا گرفت عالم از هوی و های زلفت
7 زلفت دوتاست ای جان لیکن ز روی وحدت در عالم هویت یکتاست تای زلفت
8 تا از صبا شنیدم زلف تو را پریشان آشفته است حالم، هردم برای زلفت
9 دارد ز چین زلفت صد خانه پر ز عنبر ای مطلع تجلی چین و خطای زلفت
10 پیمان شکن نگویم زلف تو را که هردم جان می دمد در اشیا بوی وفای زلفت
11 در عین خضر خطت آب حیات دیدم ای باده «سقاهم » آب بقای زلفت
12 (ای مشرق هویت دارالسلام رویت وی مسکن سعادت ظلمت سرای زلفت)
13 شد هادی نسیمی زلفت به حور و جنت ای بر هدی نهاده ایزد بنای زلفت