-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سمن تا خطی از غالیه تحریر نکردی آیت حسن و صباحت همه تفسیر نکردی
2 کور شد ای مه کنعان زغمت دیده یعقوب رحمی ای تازه جوان بر پدر پیر نکردی
3 قاصدا نام مرا بردی و غمگین شده یارم خوب شد شرح غمم را همه تقریر نکردی
4 تا کمان ابروی تو کرده بزه تیر نظر را نیست صیدی که در این ناحیه نخجیر نکردی
5 کی تو نقاش توانی که کشی نقش نگارم تو که هیچ آن دهن شیرین تصویر نکردی
6 گر نه ای آهوی مشکین نظر شیر شکاری از چه مرغ دل مسکین هدف تیر نکردی
7 می کهنه ببرد اندوه دیرینه حکیما داروی دفع غم اینست تو تدبیر نکردی
8 مستی ای نرگس جادو که زدی تکیه بر ابرو مست می تا نشدی تکیه بشمشیر نکردی
9 ایکه هست از نظر لطف تو آبادی عالم دل ویرانه ما را زچه تعمیر نکردی
10 تا که افتاده بکف سبحه ات ای زاهد خودبین نیست یکتن که باو حیله و تزویر نکردی
11 خوش اثر کرد سر زلف تو زنجیر جنون شد خواب آشفته ما را که تو تعبیر نکردی