وفا نکردی و پیوندِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1183

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی

1 وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی به دشمنی من از دوستی بگردیدی

2 عفا الله آن که به کینش هلاک خواهی کرد گر این که با منِ مسکین به مهر ورزیدی

3 هزار شب ز تو در خون نشسته‌ام تا روز مرا ز بد بتر آخر چه می‌پسندیدی

4 چنین کنند وفا حقّ ِ صحبت این باشد که دشمنی به علی‌رغمِ دوست بگزیدی

5 گناهِ من به چه وجه اعتماد می‌کردم چو دیدمت که دل اوّل نظر بدزدیدی

6 غمِ تو چند خورم ای که خونِ من خوردی کرانه کردی و چندین جفا بورزیدی

7 من از نشانِ تو انگاشتم که بی‌خبرم تو نیز نامِ من انگار کن که نشنیدی

8 به خدمت آمده بودم امیدها بر سر وداع می‌کنم و می‌روم به نومیدی

9 نزاریا نه ترا گفتم اعتماد مکن که او وفا نکند دل بدو مده دیدی

10 در آتشت بگدازد چو گل به هر ساعت که هم چو غنچه ی در پرده باز خندیدی

عکس نوشته
کامنت
comment