-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچ در خاطرت آمد که دلم باز دهی یا شبی مجلس انست به کرم ساز دهی
2 بنوازی دل مسکین مرا از شب وصل در پس پرده زارم چو خود آواز دهی
3 شمع را نیست زبانی که بگوید آن روز هردم آن به که زبانش به سر گاز دهی
4 یا بده کام دل من شبکی از سر لطف یا به جان تو که آن برده دلم باز دهی
5 بلبل دل به سر زلف تو در بند افتاد وقت آن شد به گلستانش که پرواز دهی
6 سرو نازی به چمن گاه خرامیدن تست گرچه کام دل ما را ز سر ناز دهی
7 دل کبوتر بچه ای بود و غم عشق تو باز تا به کی حلق کبوتر به دم باز دهی
8 بوسه ای کرد تمنّا دلم از لعل لبت هم بده کام دلم گرچه به اعزاز دهی
9 ای جهان جان ز برای شب وصلست نگر گر دهی جان تو به وصل بت طنّاز دهی