-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود مجنونی نکردی یک نماز کرد یک روزی نماز آغاز باز
2 سایلی گفتش که ای شوریده رای گوئیا خشنودی امروز از خدای
3 کاین چنین گرمی بطاعت کردنش سر نمیپیچی ز فرمان بردنش
4 گفت آری گرسنه بودم چو شیر چون مرا امروز حق کردست سیر
5 میگزارم پیش اونیکو نماز زانکه او با من نکوئی کرد ساز
6 کارگو چون مردمان کن هر زمان تا کنم من نیز هم چون مردمان
7 عشق میبارد ازین شیوه سخن خواه تو انکار کن خواهی مکن
8 شرع چون دیوانه را آزاد کرد تو بانکارش نیاری یاد کرد