1 یک شب نهان ز غیر بر ما نیامدی دادی نوید آمدن اما نیامدی
2 اکنون نمیروی زبرش یاد آنکه تو جایی که بود مدعی آنجا نیامدی
3 در راه انتظار نشاندی نشاط را رفتت زیاد یا که بعمدا نیامدی
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
1 صبح است و گشادند در دیر مغان را پیمانه نهادند بکف مغبچگان را
2 ساقی بده آن رطل گران تا برخ بخت ریزیم وزسر بازنهد خواب گران را