- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آگه از زخمم نگشتی ای شکار افکن دریغ غافل از ضیدم گذشتی از تو آه، از من دریغ
2 بی خبر بگذشتی ای برق جهانسوز از برم بود در راهت بامیدی مرا خرمن، دریغ
3 در میان دیده بودی نی کنار جویبار باغبانی بود سروت را اگر چون من، دریغ
4 آتشین گلها نگر پر عقده سنبلها ببین جای جان و دل به خارو و خاکشان مسکن، دریغ
5 گلستان را در فراز و باغبان آگه ز راز دست گلچینان دراز، از سوری و سوسن، دریغ
6 دست گلچین خستمی پای خزان بشکستمی بر صبا ره بستمی دورم از آن گلشن، دریغ
7 خاتمی کاو از ازل نام سلیمان نقش داشت بایدش دیدن نشاط از دست اهریمن، دریغ