نیامدی و من از از حکیم نزاری قهستانی غزل 861

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

نیامدی و من از انتظار می سوزم

1 نیامدی و من از انتظار می سوزم در آرزویِ وصال تو زار می سوزم

2 بر آبِ دیده ی من رحم کن اگر یاری که من بر آتشِ هجرانِ یار می سوزم

3 ز بی قراریِ من بر قرار بی خبری ولی من از غم تو برقرار می سوزم

4 بسوختم ز فراقِ تو و ندانستم که از برایِ که بهرِ چه کار می سوزم

5 ز سوختن خبری نیست همچو شمع مرا چه اختیار که بی اختیار می سوزم

6 عجب تر این که به هر انجمن ز غایتِ شوق ز شمع دورم و پروانه‌وار می سوزم

7 ز چشمِ مستِ تو محروم عینِ مخمورست اگر چه مستِ تو ام در خمار می سوزم

8 تو گُل‌عذاری و من بلبل و تو فارغ از آن که من بر آتشِ هجران چو خار می سوزم

9 قسم به آتشِ یاقوتِ آبدارِ لبت که با دو دیده ی یاقوت‌بار می سوزم

10 در انتظار نزاریِ زار می گوید نیامدی و من از انتظار می سوزم

عکس نوشته
کامنت
comment