- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیامدی و من از انتظار می سوزم در آرزویِ وصال تو زار می سوزم
2 بر آبِ دیده ی من رحم کن اگر یاری که من بر آتشِ هجرانِ یار می سوزم
3 ز بی قراریِ من بر قرار بی خبری ولی من از غم تو برقرار می سوزم
4 بسوختم ز فراقِ تو و ندانستم که از برایِ که بهرِ چه کار می سوزم
5 ز سوختن خبری نیست همچو شمع مرا چه اختیار که بی اختیار می سوزم
6 عجب تر این که به هر انجمن ز غایتِ شوق ز شمع دورم و پروانهوار می سوزم
7 ز چشمِ مستِ تو محروم عینِ مخمورست اگر چه مستِ تو ام در خمار می سوزم
8 تو گُلعذاری و من بلبل و تو فارغ از آن که من بر آتشِ هجران چو خار می سوزم
9 قسم به آتشِ یاقوتِ آبدارِ لبت که با دو دیده ی یاقوتبار می سوزم
10 در انتظار نزاریِ زار می گوید نیامدی و من از انتظار می سوزم