-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حاش لله که مرا جز تو بود دلداری یا دلم غیر غم عشق گزیند یاری
2 غم حال من بی دل بخور امروز که نیست به جهانم بجز از عشق رخت غمخواری
3 زارم از عشق رخ خوب تو دریاب مرا مکن آزرده خدا را به جفا بازاری
4 گفتمش قصد دل و دین من آخر چه سبب کرده ای، ای دل و دینم تو بگو گفت آری
5 گفتم ای جان ز گلستان وصالت هرگز چون ندیدم من دلخسته مگر جز خاری
6 از چه رو این همه بیداد پسندی بر من گر نوازیم همانا که نباشد عاری
7 گرچه از حال من خسته جگر بی خبری جان شیرین به سر عشق تو کردم باری