- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جلوه های رسا سرفراز می آیی مگر ز غارت عمر دراز می آیی
2 ز خون مهر و وفا تیغ ناز غمّاز است که از کمینگه خیل نیاز می آیی
3 به عجز شمع تجلی به خاک می غلتد تو چون به این رخ طاقت گداز می آیی
4 گهر به خلوت خاص صدف نمی آید چنین که در دل اهل نیاز می آیی
5 چو بوی گل همه ساز رهم، قدم بردار اگر به پرسشم ای چاره ساز می آیی
6 شراب شوق ز خود برده صد بیابانم تو تا به خلوتم ای مست ناز می آیی
7 کمند گردن عمر گذشته جلوهٔ توست به شیوه های خوش ای دلنواز می آیی
8 گهی به صورت معنی گهی به پرده لفظ نهان به گوش دل اهل راز می آیی
9 حزین از آن بت هر جایی آرزو داری چنین که می روی از خویش و باز می آیی