- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو نور یقین آمدی و رهبر راهی از نور جمالت نتوان گفت: کماهی
2 عارف بگرفتست بیک حمله تجرید از دولت دیدار تو از ماه بماهی
3 بی تو نتوانم نفسی زیستن، ای دوست ای نور دل و دیده، که پشتی و پناهی
4 خاطر چه کند چون نکند توبه فراموش؟ چون رهبر راه آمدی و رهزن راهی
5 چندان که دویدم بجز از دوست ندیدم جز دوست ندیدم به جهان آمر و ناهی
6 در زمره ما جمله سگان رهبر راهند زاهد، تو رباهی و ندانم چه رباهی
7 قاسم، همه یاران بره توبه برفتند تو توبه کن از خویش، که تقصیر و گناهی