تو نور یقین آمدی و رهبر راهی از قاسم انوار غزل 675

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

تو نور یقین آمدی و رهبر راهی

1 تو نور یقین آمدی و رهبر راهی از نور جمالت نتوان گفت: کماهی

2 عارف بگرفتست بیک حمله تجرید از دولت دیدار تو از ماه بماهی

3 بی تو نتوانم نفسی زیستن، ای دوست ای نور دل و دیده، که پشتی و پناهی

4 خاطر چه کند چون نکند توبه فراموش؟ چون رهبر راه آمدی و رهزن راهی

5 چندان که دویدم بجز از دوست ندیدم جز دوست ندیدم به جهان آمر و ناهی

6 در زمره ما جمله سگان رهبر راهند زاهد، تو رباهی و ندانم چه رباهی

7 قاسم، همه یاران بره توبه برفتند تو توبه کن از خویش، که تقصیر و گناهی

عکس نوشته
کامنت
comment