- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد وصل تو بدینه سینه تمنا نتوان کرد
2 تا دیده نخست از نظرت وام نگیرد نظارة آن صورت زیبا نتوان کرد
3 تا همت عالی نشود رهبر خاطر اندیشه آن قامت و بالا نتوان کرد
4 گر نیغ کشد دشمن و گره طعنه زند دوست قطع از تو و سودای تو قطعا نتوان کرد
5 در دولت خوبی به گدایان در خویش لطفی بکن امروز که فردا نتوان کرد
6 تو دارو و درمان دل و دیده ریشی بیرون ز دل و دیده ترا جا نتوان کرد
7 دردی ز تو در جان کمالست که آنرا الا به وصال تو مداوا نتوان کرد