دل زار از تو بیزاری از عمادالدین نسیمی غزل 110

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

دل زار از تو بیزاری تواند کرد، نتواند

1 دل زار از تو بیزاری تواند کرد، نتواند اسیر عشق، می یاری تواند کرد، نتواند

2 بدین شوخی که هست از ناز ترک چشم بی‌رحمت به غیر از مردم آزاری تواند کرد، نتواند

3 به دلداری دل عاشق چه باشد گر همی‌جویی نگاری چون تو دلداری تواند کرد، نتواند

4 به زلف عنبرین خالت ببرد از ره دل ما را حبش، ترک سیه کاری تواند کرد، نتواند

5 ز چشمت چون طمع دارم دوای درد بیماری چنین درمان بیماری تواند کرد، نتواند

6 به جرم آنکه هر ساعت کشم صد زاری از عشقت غمت بر من به جز خواری تواند کرد، نتواند

7 خیال دولت وصلت دلم خوش می‌کند هردم ندانم بخت این یاری تواند کرد، نتواند

8 دل غمخواره ما را که خون گشت از غم سودا طبیب عام غمخواری تواند کرد، نتواند

9 لب و چشم تو تا باشد یکی مست آن دگر میگون نسیمی عزم هشیاری تواند کرد، نتواند

عکس نوشته
کامنت
comment