جامی

جامی

جامی
جامی

آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل از جامی غزل 562

غزل 562 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل که به ره پای تو چون سرو شد آلوده به گل

2 خون شد از رشک گلم دل، بنشین پیش دو چشم که بشویم گلت از پای به خونابه دل

3 میل سیل مژه ام می کنی آری باشد طبع ارباب کرم جانب سایل مایل

4 جاه و تمکین تو را هیچ گزندی مرساد چون به سر وقت گدایان گذری مستعجل

5 جان ازان پاکتر آمد که بگیرد گردی دامنش را چو کند در تن خاکی منزل

6 اینقدر لطف بس از جانب لیلی که گهی به سر تربت مجنون گذراند محمل

7 تا غلام تو شد ای خسرو خوبان جامی قاضی عشق به آزادی او بست سجل

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل

شاعر شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل چه کسی است ؟

شاعر شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل جامی می باشد.

شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل چیست ؟

قالب شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل غزل است

مضمون اصلی شعر آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
جامی

آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خجل از جامی غزل 562

غزل 562 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات
بنر