جامی

جامی

جامی
جامی

در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی از جامی غزل 984

غزل 984 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی

1 در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی خانه در باز و تو همچون مه ز روزن آمدی

2 عارض از آب لطافت تازه می بینم تو را گویی ای گلبرگ تر حالی ز گلشن آمدی

3 ز استخوان ما مباد آسیب پیکان تو را ای که بر لاغر شکاران ناوک افکن آمدی

4 چون لب خود جانفزا چون چشم خود مردم کشی در همه فنها چو استادان یک فن آمدی

5 قصه ناکشتن من گفتی ای قاصد ز دوست قاصدا گویی به قصد کشتن من آمدی

6 ای به کوی خوبرویان رفته با دامان پاک پاکدامن رفتی اما چاک دامن آمدی

7 جامی از آزادی آن سرو گلرخ لب مبند چون درین بستان زبان آور چو سوسن آمدی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی

شاعر شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی چه کسی است ؟

شاعر شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی جامی می باشد.

شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی چیست ؟

قالب شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی غزل است

مضمون اصلی شعر در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر