- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از تو شد همچو گوهر خلوتم لبریز مهتاب از تو شد
2 برق حسنت مضطرب سازد دل فولاد را بی مروت! جوهر آیینه سیماب از تو شد
3 آتش است آتش، منه دست نوازش بر دلم با وجود آنکه عمری پیش ازین آب از تو شد
4 عاشق آزاری به این حد شیوهٔ خوبان نبود جای من در نازنینان این ادا باب از تو شد
5 رفتی و رنگ رخم دیشب سبک خیز از تو بود آمدی و بخت غیر امشب گرانخواب از تو شد
6 اینقدرها شکوه از سودای عشق او چرا؟ نیم نازی کرده ای نقصان و داراب از تو شد