آمدی چون چشم روزن دیده از جویای تبریزی غزل 620

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از تو شد

1 آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از تو شد همچو گوهر خلوتم لبریز مهتاب از تو شد

2 برق حسنت مضطرب سازد دل فولاد را بی مروت! جوهر آیینه سیماب از تو شد

3 آتش است آتش، منه دست نوازش بر دلم با وجود آنکه عمری پیش ازین آب از تو شد

4 عاشق آزاری به این حد شیوهٔ خوبان نبود جای من در نازنینان این ادا باب از تو شد

5 رفتی و رنگ رخم دیشب سبک خیز از تو بود آمدی و بخت غیر امشب گرانخواب از تو شد

6 اینقدرها شکوه از سودای عشق او چرا؟ نیم نازی کرده ای نقصان و داراب از تو شد

عکس نوشته
کامنت
comment