1 ای دل بخریدی دم آن شمع طراز وی دیده حدیث گریه کردی آغاز
2 ای عشق کهن ناشده نو کردی دست وی محنت ناگذشته آوردی باز
1 آنرا که غمت ز در درآید مقصود دو عالمش برآید
2 در پای تو هرکه کشته گردد از کل زمانه بر سر آید
1 آخر در زهد و توبه دربستم وز بند قبول آن و این رستم
2 بر پردهٔ چنگ پرده بدریدم وز بادهٔ ناب توبه بشکستم
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد