1 صد عشوه نغز و دلستان آوردی تا عمر عزیزم به زیان آوردی
2 گفتی به برم جان تو دل خوش می دار تا جان بردن مرا به جان آوردی
1 سرو سهی که سجده برد سرو کشمرش سنبل دمید بر طرف سوسن ترش
2 گلبرگ شکل، در خوی خونین نشست دل زان چشم چون بنفشه و زان چشم عبهرش
1 پرده مستان نواخت زخمه باد سحر باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
2 دایره بزم را نقطه چو از خال تست ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر
1 به خدایی که ید قدرت او گردش چرخ را به فرمان کرد
2 که چنانم ز آرزومندی که به صد نامه شرح نتوان کرد