1 ای از برادر و پدر افزون دوبار صد وز تیر آسمان بتازی چهار کم
2 بفرست حورزاده به حکم دو سه ستیز با چنبر مصحف و بیخی بدان به هم
3 بادا بقای نام تو چندان به روزگار کاید برون ز صورت بیدو دویست کم
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار
1 رخت مه را رخ و فرزین نهادست لبت بیجاده را صد ضربه دادست
2 چو رویت کی بود آن مه که هر مه سه روز از مرکب خوبی پیادست
1 به دو چشم تو که تا زندهام تو خداوندی و من بندهام
2 سر زلف تو گواه من است که من از بهر رخت زندهام