دوش بر قلب دل غم زده غافل از جویای تبریزی غزل 1023

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای

1 دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای بس شبیخون ز رخ و زلف که در دل زده ای

2 حیف از آن دل که در تو در بند تمنا داری در خلوتگه جان را به هوس گل زده ای

3 دست توفیق شد و دامن مقصد بگرفت پشت پایی که تو بر هستی باطل زده ای

4 آرزو بند گرانیست به پای طلبت مهر از داغ تمنا به در دل زده ای

5 کی بجز پنجهٔ عشقش بگشاد جویا عقده ای را که تو در کار خود از دل زده ای

عکس نوشته
کامنت
comment