ای بی خبر از سوز از امیر شاهی سبزواری غزل 180

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی

1 ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی ما قصه خود با تو بگفتیم، تو دانی

2 دل مینگرد سوی تو، جان میرود از دست داریم از اینروی بسی دل نگرانی

3 ای شمع، که ما را به سخن شیفته کردی پروانه خود را مکش از چرب زبانی

4 ما حال دل از گریه بجایی نرساندیم ای ناله، تو شاید که بجایی برسانی

5 عمری است که با عارض تو شمع بدعویست وقتست که او را پی کاری بنشانی

6 چون غنچه، ز خوناب درون لب نگشادیم افسوس که بر باد شد ایام جوانی

7 چون دفتر گل، سر بسر از گفته شاهی هر جا ورقی باز کنی، خون بچکانی

عکس نوشته
کامنت
comment