1 ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
2 بت در بغل و به سجده پیشانی ما کافر زده خنده بر مسلمانی ما
1 ای دل، که ز مدرسه به دیر افتادی وندر صف اهل زهد غیر افتادی
2 الحمد که کار را رساندی تو به جای صد شکر که عاقبت به خیرافتادی
1 نقد دل خود بهائی آخر سره کرد در مجلس عشق، عقل را مسخره کرد
2 اوراق کتابهای علم رسمی از هم بدرید و کاغذ پنجره کرد
1 پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کردهای
2 باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل نالهٔ ایوب دردم، راه لب گم کردهای