-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مظهر جانآفرین جانی تو از سر تا قدم هر جا و جودی شد عیان پیش وجودت شد عدم
2 ای آسمانت آستان گرد رهت کون و مکان بر لوح کن بیامر تو کی کار فرماید قلم
3 گفتم به نخلی ماند او کز لب رطب افشاند او کی نخل میآرد رطب ای باغبان سر تا قدم
4 پرده ز عارض باز کن قتل جهان آغاز کن بر مهر و بر مه ناز کن تو شاه مهر و مه خدم
5 لا تقتلوا صید الحرم گفته نبی محترم تقصیر نبود لاجرم صیدار کشد صاحب حرم
6 او قصد اگر زحمت کند عاشق از او راحت کند دشمن اگر رحمت کند بر دوستان باشد ستم
7 کم کن جرس این ولوله لیلی است چون در قافله گر طی کند صد مرحله بر ساربانانش چه غم
8 از زلف عقده بر گسل بر دست اغیارش مهل آشفته را بر جان و دل مپسند جانا این ستم
9 ای نور طور از نار تو عرش برین بازار تو از آینهٔ رخسار تو پیداست انوار قدم
10 تو شمع بزم وحدتی محفلفروز کثرتی الحق مقام حیرتی ای حیدر صاحب کرم