تو سلطانی و خورشیدت غلام از همام تبریزی غزل 30

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

تو سلطانی و خورشیدت غلام است

1 تو سلطانی و خورشیدت غلام است نظر جز بر چنین صورت حرام است

2 ورای حسن در روی تو چیزی‌ست نمی‌داند کسی کان را چه نام است

3 اگر جان را بهشتی در جهان هست تویی از نیکوان دیگر کدام است

4 به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش همه منزل سلام اندر سلام است

5 که باشم من که هم‌راز تو باشم کلامی زان لبت ما را تمام است

6 چه می خورده‌ست چشم نیم مستش که او را خواب مستی بر دوام است

7 اگر عاشق به ترک سر نگوید هنوز اندر سرش سودای خام است

8 بماند سال‌ها چون جان نماند تمنایی که در جان همام است

عکس نوشته
کامنت
comment